زندگی من شهرادزندگی من شهراد، تا این لحظه: 9 سال و 10 ماه و 20 روز سن داره
پیوند عاشقانه ماپیوند عاشقانه ما، تا این لحظه: 13 سال و 1 ماه و 6 روز سن داره

همه زندگی من و بابایی

اولین گردش خارج از شهر شهرادی " آبشار غول سنگ "

سلام پسر گلم. امروز بیست و هشت مرداد روز سه شنبه هست. تنها فرصتی که از اول هفته نصیبم شد تا برات از تفریح بیرون از شهر که رفتیم بنویسم. این جمعه همراه خاله زری و خاله منیره تصمیم گرفتیم بریم آبشار غول سنگ. نزدیکای ظهر بود که از شهر خارج شدیم  و تا برسم اونجا که حدود 75 کیلومتر از شهر فاصله داره دو ساعتی طول کشید.  آبشار شلوغ بود اما هوای اونجا با درختای بزرگ و رودخونه خوشگلش عالی بود. شما اونروز پسر فوق العاده خوبی بودی که بیشتر وقت توی ننو کوچولوت که برده بودیم خواب بودی. هوای عالی با نسیم ملایم که میوزید رو حسابی دوست داشتی. بخاطر وجود گلت نتونستم برم همه جای اطراف رو ببینم اما  بازم خوش گذشت و ما فقط به چند تا عکس که ...
28 مرداد 1393

واکسن دو ماهگی شهرادی.

عشقم سلام الان که دارم مینویسم ساعت هفت ونیم بعد از ظهر نوزدهم مرداد تو  و بابایی هنوز خوابیدین. امروز صبح ساعت نه وقتی آماده شدیم برای رفتن به درمانگه قطره استامینوفن رو بهت دادم  و بعد منظر بابایی نشستیم اینم عکس شهرادی منتظر باباییش. بابایی اومد و با کلی ناز رفتیم در مانگاه. قد و وزنت عالی بود .قدت شده 58 سانت و وزنتم 5 کیلو 700 . بعد از همه توضیحاتی که داده شد رسیدیم به واکسن. بابایی خوابوندت روی تخت ومنم پشتش ایستادم. داشتی به بابایی میخندی و حرف میزدی که آمپول اول و زدن . وای که دادت رفت هوا. با کلی ناز داشتی آروم میشدی که آمپول دومم به پای راستت زدن. دیگه ساکت نشدی تا رسیدیم توی ماشین. اونجا یا چشم های پر از...
19 مرداد 1393

شهرادی شب و روزش رو گم کرده!!

سلام پسر قشنگ و نازم. چشم و چراغ آلونک ما. الان دیگه داره دو ماهگیت تموم میشه. و دو روز آینده واکسن داری میگن این واکسن یکم بچه ها رو اذیت میکنه.ایشالا که به سلامت این مرحله رو میگذرونی عزیزم. چند وقتیه که نتونستم بیام و برات مطلب جدید بزارم ویندوز مشکل پیدا کرده و باباییم طبق معمول وقت نداره باید  هزار مرتبه بهش یاداوری کنی که یه کاری برات انجام بده . والان با کلی مکافات و تاخیر در خدمت خاطرات  کودکی گل پسری هستم. اینم جدید ترین عکس شهرادی عشق ما. شهرادم پسر کوچولوی من، مدتیه که شبها تا دیر وقت بیداری و منم پا به پای تو بیدار. وقتی ماه رمضان بود دلم خوش بود که بیشتر مردم مثل من بیدارن و تنها نیستم.اما بعد از اون غ...
16 مرداد 1393
1